شرح دعاي سوم صحيفه سجاديه
شرح دعاي سوم صحيفه سجاديه
اللهم و حمله عرشك الذين لا يفترون من تسبيحك و لا يسئمون من تقديسك و لا يستحسرون من عبادتك و لا يؤ ثرون التقصير علي الجد في امرك و لا يغفلون عن الوله اليك و اسرافيل صاحب الصور، الشاخص الذي ينتظر منك الذن، و حلول الامر فيتبه بالنفخه صرعي رهائن القبور و ميكائيل ذوالجاه عندك، و المكان الرفيع من طاعتك.
و جبريل الامين علي وحيك، المطاع في اهل سماواتك، المكين لديك، المقرب عندك و الروح الذي هو علي ملائكه الحجب، و الروح الذي هو من امرك.
فصل عليهم و علي الملائكه الذين من دونهم، من سكان سماواتك، و اهل الامانه علي رسالاتك، و الذين لا تدخلهم سامه من دئوب و لا اعيآه من لغوب و لافتور و لا تشغلهم عن تسبيحك الشهوات و لا يقطعهم عن تعظيمك سهو الغفلات، الخشع الابصار فلا يرومون النظر اليك، النواكس الاذقان الذين قد طالت رغبتهم فيما لديك، المستهترون بذكر آلائك و المتواضعون دون عظمتك و جلال كبريائك و الذين يقولون اذا نظروا الي جهنم تزفر علي اهل معصيتك: سبحانك ما عبدناك حق عبادتك !.
فصل عليهم و علي الرو حانيين من ملائكتك و اهل الزلفه عندك، و حمال الغيب الي رسلك و المؤ تمنين علي وحيك و قبائل الملائكه الذين اختصصتهم لنفسك و اغنيتهم عن الطعام و الشراب بتقديسك، و اسكنتهم بطون اطباق سماواتك، و الذين علي ارجائها اذا نزل الامر بتمام وعدك.
و خزان المطر و زواجر السحاب و الذي بصوت زجره يسمع زجل الرعود، و اذا سبحت به حفيفه السحاب التمعت صواعق البروق، و مشيعي الثلج و البرد، و الهابطين مع قطر المطر اذا نزل، و القوام علي خزائن الرياح، و الموكلين بالجبال فلا نزول و الذين عرفتهم مثاقيل المياه، وكيل ما تحويه لواعج الامطار و عوالجها.
و رسلك من الملائكه الي اهل الارض بمكروه ما ينزل من البلا و محبوب الرخا و السفره الكرام البرره، و الحفظه الكرام الكاتبين، و ملك الموت و اعوانه، و منكر و نكير و رومان فتان القبور، و الطائفين بالبيت المعمور، و مالك و الخزنه و رضوان و سدنه الجنان. و الذين لا يعصون الله ما امرهم و يفعلون ما يؤ مرون و الذين يقولون سلام عليكم بما صبرتم فنعم عقبي الدار و الزبانيه الذين اذا قيل لهم خذوه فغلوه ثم الجحيم صلوه ابتدروه سراعا و لم ينظروه و من اوهمنا ذكره، و لم نعلم مكانه منك، و باي امر و كلته ؟ و سكان الهواء و الارض و الماء و من منهم علي الخلق.
فصل عليهم يوم ياتي كل نفس معها سائق و شهيد و صل عليهم صلاه تزيدهم كرامه علي كرامتهم، و طهاره علي طهارتهم.
اللهم و اذا صليت علي ملائكتك و رسلك، و بلغتهم صلاتنا عليهم فصل علينا بما فتحت لنا من حسن القول فيهم، انك جواد كريم.
فراز اول
اللهم و حمله عرشك الذين لا يفترون من تسبيحك و لا يسئمون من تقديسك و لا يستحسرون من عبادتك و لا يؤ ثرون التقصير علي الجد في امرك و لا يغفلون عن الوله اليك. خدايا، درود خود را بر حاملان عرش خود روا دار كه در تسبيح تو سستي نكنند و از تقديس تو خسته نگردند و از عبادت تو آزرده نشوند و از عشق و محبت تو غفلت نورزند.
شرح:
در دعاي سوم، امام سجاد ضمن نثار درود و سلام بر ملائكه، مطالب مهمي را پيرامون اين دسته از مخلوقات الهي بيان مي كنند. كه از مهم ترين مباحثي است كه در جهان بيني دقيق الهي و مكتب انبيا عليهم السلام مورد توجه و عنايت قرار گرفته است.
در اين جهان بيني، ماموران الهي دست اندركار اداره عالم مي باشند. در منابع ديني آمده است كه فرود آمدن هر قطره باران به وسيله ملكي از ملائكه الله روي مي دهد؛ يعني آن ملك آن قطره از ابر جدا شده را به زمين مي رساند. البته ما از اين ملائكه به نيروي جاذبه تعبير مي كنيم. ولي به هر صورت، اين نيروست كه يكايك قطرات باران را به طرف زمين هدايت مي كند، زيرا در غير اين صورت آن قطرات در فضا معلق مي ماندند.
بدين ترتيب، از كوچك ترين كارها كه فرود آمدن قطره اي باران است تا كلان ترين كارها كه عبارت از وحي بر انبيا و آوردن شريعت ها و قيام قيامت و بر هم خوردن نظام عالم و بر پاشدن مردگان از عالم قبور و … باشد، جملگي توسط مدبرات امر و ملائكه موكل انجام مي شود و اسلام نيز اين امور را به ايشان نسبت داده است ؛ براي مثال امير مؤ منان عليه السلام در خطبه اول نهج البلاغه براي ملائكه اقسامي را ذكر فرموده كه بالغ بر شش يا هفت طايفه از آنان را شامل مي شود؛ بعضي ملائكه ارضيه، بعضي برزخي و ملكوتي و برخي ديگر ملائكه عالين و مهيمن هستند كه مجرد محض بوده و حاملين عرش مي باشند و داراي بالاترين مقام در بين فرشتگان مي باشند.
ائمه ما عليهم السلام نيز براي فرشتگان ويژگي هاي فوق العاده اي ذكر فرموده اند: هرگز در عمل سستي ندارند خسته نمي شوند آزردگي و بي حوصلگي بر آنان تعارض نمي شود جديت در كار و پيوستگي هميشگي دارند و هرگز غفلت نمي ورزند.
در نهج البلاغه نيز از جمله صفات آنان آورده شده كه آنان: نمي زايند زاييد نشده اند خواب ندارند موت (مانند موت بشري ) در آنان نيست احتمال خطا و گناه در آن ها وجود ندارد جملگي معصومند حقايق نوريه هستند از ظلمات عالم ماده خارجند.
در متون اسلامي و هم چنين ساير اديان الهي از بسياري از روابط ثابتي كه در عالم طبيعت وجود دارند و قوانين كلي علوم طبيعي را از آن ها به دست مي آوريم، به ملائكه تعبير شده كه همان قواي موجود در عالم ماده مي باشند. امير مؤ منان از آن ها به ملائكه ارضيه يعني ملائكه موجود در زمين تعبير مي فرمايد، ولي ملائكه حامل عرش مجرد از ماده بوده و عوارض آن را كه عبارت از فتور، كمبود، سستي، خستگي، آزردگي و غفلت است ندارند. به همين جهت اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود آنان از حقايق نوري هستند. البته مقصود امير مؤ منان نور فيزيكي اي كه ما مي شناسيم نيست، زيرا نور محسوس، از خواص ماده يا احيانا فراورده ماده است و اين نور غير از نوري است كه به ملائكه نسبت مي دهند؛ همانند آن كه مي گوييم علم نوري است كه در قلب قرار مي گيرد، و معلوم است نور فيزيكي كه بر ظاهر اجرام مي تابد، در قلب و روان انسان جايي ندارد.
فراز دوم
و اسرافيل صاحب الصور، الشاخص الذي ينتظر منك الاذن، و حلول الامر فيتبه بالنفخه صرعي رهائن القبور و ميكائيل ذوالجاه عندك، و المكان الرفيع من طاعتك و جبريل الامين علي وحيك المطاع في اهل سماواتك، المكين لديك، المقرب عندك. خدايا درود بر ملك مقرب خود اسرافيل صاحب صور بفرست كه آماده اذن و رسيدن امر از طرف تو است كه با نفخه خود آنان را كه در گورها قرار دارند بيدار كند! و نيز به ميكائيل ملك مقرب مطيع و صاحب جلال و مقام رفيع خود درود فرست ! و نيز بر جبرئيل، امين وحي و صاحب مقام كه جملگي اهل سماوات در اطاعت او هستند و نزد تو مقام بلند و مرتبه اي مقرب دارد!
شرح:
ملائكه چهارگانه كه هر يك متكفل شان عظيمي از دستگاه خلقت هستند عبارتند از: اسرافيل، ميكائيل، جبرائيل و عزرائيل.
اما اسرافيل ؛ او در صوري مي دمد كه ساكنان عالم برزخ به واسطه آن از قبور برخاسته و با نفخه ديگر به عالم محشر راه پيدا مي كنند. در روايتي از پبامبر خدا نقل شده كه وسعت دهانه آن صور همانند وسعت آسمان ها و زمين است. از اين گونه تعبيرها كه در روايات آمده و آثاري كه در قرآن كريم و ادعيه براي اين مساله بيان شده درمي يابيم كه در كلمه صور و نفخه، نوعي تشبيه معقول به محسوس به كار رفته است كه براي بيان اصل مساله، اين تشبيه نقش مهمي را دارد. ما مي دانيم كه بازتاب صور، برانگيخته شدن جميع انسان ها است و اين عمل در حقيقت نوعي تنبه و آگاهي براي برزخيان است كه با دگرگوني عجيب و حيرت آوري، يك باره خود را آماده ورود به عرصه قيامت مي بيند. از اين دگرگوني فوق العاده - كه هيچ نام و نشاني از آن موجود نيست - جز آنكه تعبير به نفخ صور كنيم، تعبير بهتري نداريم. تعبيرهاي روايي ديگري هم كه در اين زمينه آمده غالبا در همين حال و هوا است. تبديل عالم برزخ به عالم قيامت كه در دو مرحله صورت مي گيرد، از حيرت آورترين و هولناك ترين مراحل و مراتب عالم برزخ است كه اميد است خداي منان از همه ما در آن روز عظيم دستگيري نمايد!
اما ميكائيل ؛ در روايات او را مامور ارزاق، معادن، رشد و نمو اشجار و نباتات و پيدايش جانوران، حركت هاي عظيم افلاك و كرات، پيدايش دگرگوني هاي جوي و حركت درياها، پيدايش ابرها و بارش باران، و گرديدن فصول دانسته و داراي اعوان و ياران بسياري است كه خود حديث مفصلي دارد و تفصيل آن مجال وسيع ديگري را مي طلبد.
جبرائيل هم كه در قرآن كريم در وصف او آمده: انه لقول رسول كريمَ ذي قوه عند ذي العرش مكينَ مطاع ثم امين،[1] داراي قدرت فوق العاده و مكانت بلندي در نزد خداوند متعال است. او نزد خداي عرش، داراي قوت و قدرت بسياري است و فرمانروا در بين ملائكه و امين در ابلاغ وحي است.
فراز سوم
و الروح الذي هو علي ملائكه الحجب، و الروح الذي هو من امرك فصل عليهم و علي الملائكه الذين من دونهم، من سكان سماواتك، و اهل الامانه علي رسالاتك، و الذين لا تدخلهم سامه من دئوب و لا اعياه من لغوب و لا فتور. و درود فرست بر روح، فرشته اي كه بر ملائكه حاجب مامور است ! و نيز بر آن فرشته اي كه در ارتباط با عالم امر مي باشد! و درود فرست بر ساير فرشتگان كه از ساكنان آسمان ها هستند و بر آنان كه واسطه پيام ها و امانت هاي تو مي باشند! و بر تمامي ملائكه اي كه هرگز خستگي و سستي و زحمت در جد و كوشش خود احساس نمي كنند!
شرح:
قانونمند بودن عوالم مختلف
در نظام طبيعي عالم، حوادث تحت ضابطه ها و قواعد دقيق علمي است، به طوري كه هرگز تخلف از آن ضوابط ميسور نمي باشد، زيرا اگر ضوابط و قواعد علمي در اين جهان تخلف پذير باشند، هرگز نمي توان هيچ علم و فني را تدوين نمود و ضابطه اي خاص را در نظر گرفت ؛ لذا به طور كل نظام علمي جهان به هم مي ريزد و ترقي و تكامل علم ديگر معني نداشته و بر هيچ قانون علمي اي نمي توان تكيه كرد.[1] . تكوير، 21 - 19: همانا قرآن كلام رسول بزرگوار حق است، كه فرشته اي با قوت و قدرت است و نزد خداي مقتدر عرش با جاه و منزلت. و فرمانده فرشتگان و امين وحي خداست.
@#@ در اين صورت، همه پيش آمدها و تجزيه ها و تركيب ها، تبديل به جزئياتي غيرقابل پيش بيني مي شوند، لذا بايد در مورد هر يك به انتظار نشست و ديد كه چه خواهد شد! حتي يك آسپرين را براي هيچ مريضي نمي توان تجويز نمود و به طور كلي، امكان پي ريزي يك علم با قوانين معين كاملا از بين مي رود.
ولي هم چنان كه مي دانيم نظام طبيعي اين عالم تحت ضوابط و قانونمندي علي و معلولي خاصي است و هيچ تخلفي در آن صورت نمي گيرد، زيرا سنت حضرت حق بر اين امور قرار گرفته: و لن تجد لسنه الله تبديلا.[1] عالم مجردات نيز، بر همين حال و روش است. نظمي دقيق و نظام مند، بيش از آنچه كه در اين عالم از آن خبر داريم در عالم ملائكه واقع است و لذا ملائكه حجب، تحت سيطره روح قرار دارند و با برنامه اي خاص وظايف خويش را انجام مي دهند، و اصولا هر يك از ملائكه الله داراي وصف خاص و دستورات ويژه اي هستند.
در اين فراز، امام عليه السلام مي فرمايند كه بعضي از ملائكه در آسمان ساكن اند و از آن جايي كه مجردات داراي مكان مادي نيستند، پس منظور از آسمان نظام افلاك و كهكشان نيست، بلكه غرض آن است كه آنان داراي مقامي رفيع هستند، زيرا آسمان كنايه از جايگاه وجودي رفيع است. نيز معلوم است كه در فضاي نامتناهي، هرگز مكاني از مكان ديگر برتر نيست، بلكه شايد بتوان گفت كه آبادترين نقطه در فضاي غيرمتناهي عالم، همين سياره زمين است كه جايگاه انسان است ؛ انساني كه خود برترين موجودات عالم است. حال كه معلوم شد آسمان از زمين بهتر نيست، پس آسماني كه خاص فرشتگان است، هرگز از سنخ نظام فلكي و كهكشاني نخواهد بود، بلكه مربوط به مراتب بلند وجود است كه در مبحث تشكيك معنوي وجود در علم فلسفه به طور مفصل از اين عوالم بحث مي شود.
فراز چهارم
و لا تشغلهم عن تسبيحك الشهوات و لا يقطعهم عن تعظيمك سهو الغفلات، الخشع الابصار فلا يرومون النظر اليك، النواكس الاذقان الذين قد طالت رغبتهم فيما لديك، المستهترون بذكر آلائك و المتواضعون دون عظمتك و جلال كبريائك. و درود فرست بر آن دسته از فرشتگان كه خواهش ها، آنان را از تسبيح تو باز نمي دارند و غفلت آن ها را از بزرگداشت تو جدا نمي سازد. آنان چشمان را به زير انداخته و هرگز از طالب نظر به سوي تو نيستند، ولي با تمام شوق در درياي نعمت هاي تو مي جوشند و همواره در كنار عظمت و جلال كبريايي تو خود را حقير و ضعيف مي دانند.
شرح:
شهوت عبارت است از خواسته هاي نفس انساني و تمايل آن به سوي آنچه ملايم و مناسب با خود مي داند. اين طلب و اشتها را خداوند متعال در بشر به وديعت گذاشته تا به واسطه آن در طلب مصالح وجودي خود برآيد و براي ادامه حيات خود آن ها را فراهم آورد، زيرا اگر اين طلب و درخواست در ذهن انسان نباشد و در طلب خواسته و حاجات خود برنيايد، دنياي موجود داراي سكوني شوم و آرامشي غير مطلوب خواهد شد. لازمه چنين امري هم آن است كه تمام آن حكمت ها و اسراري كه خداوند متعال بر طبق آن جهان را آفريده ناديده فرض شود، و حال آن كه چنين چيزي امكان ندارد؛ زيرا نظام هستي در خط اهداف حضرت حق است و همان اهداف، موجب جنبش و حركت هاي اختياري مي شود؛ همين انتخاب ها است كه نظام تربيتي را تشكيل داده و زمينه تربيت انسان را فراهم مي سازد. البته همه اين انتخاب ها بر حسب غرض اصلي از خلقت است، لذا اصول وجودي و تركيب شخصيت انساني كه نفس لوامه و يا اماره است، او را پيوسته براي حركت به طرف تكامل يا انحطاط آماده مي نمايد.
ناگفته نگذاريم كه ملائكه چون بدن مادي ندارند، شهوت و غضب هم در آن ها راه ندارد و به نفس شهوي كه نقايص انساني را به فعليت مي رساند محتاج نيستند؛ زيرا نفس شهوي است كه تكامل وجودي را تامين مي نمايد. از اين رو امام عليه السلام فرموده كه آنان نه به درخواست نفس عمل مي كنند و نه مانع ديگري در كار است تا آنان را از تسبيح و تقديس باز دارد، بلكه كار آنان همواره خضوع و خشوع در مقابل عظمت بيكران خداوند متعال است. چشم هاي آنان چنان در مرحله خضوع است كه توان بلند كردن آن را ندارند و ديدگان ايشان همواره پايين است.
اين خضوع چشم نيز كنايه از حدود وجودي آن هاست ؛ بدين معني كه براي اين دسته از ملائكه حدي است كه نمي توانند با مقام بالاتر از خود ارتباط داشته باشند، ولو اين كه اين ارتباط در حد رؤ يت باشد. علت اين است كه حجاب هاي موجود بين مراتب آنان چنان است كه نمي توانند كمتر نظري به سوي مبدئيت متعالي داشته باشند و خود مي دانند كه چشم آنان در برابر انوار فوق العاده جلال و عظمت حضرت حق ناتوان است. از آن سو، جلال كبريايي و غناي مطلق حق نيز آن چنان است كه ملائكه خود را در آن مرتبه نمي بينند كه درخواست معرفت خداوند را داشته باشند، لذا به تواضع متوسل مي گردند؛ زيرا عجز محض در مقابل قدرت تمام، چيزي جز تواضع را نمي طلبد. به همين دليل، امام عليه السلام فرمود: المتواضعون دون عظمتك و جلال كبريائك: فرشتگان در مقابل عظمت و بزرگي كبريايي تو خاضع هستند.
فراز پنجم
و الذين يقولون اذا نظروا الي جهنم تزفر علي اهل معصيتك: سبحانك ما عبدناك حق عبادتك ! فصل عليهم و علي الروحانيين من ملائكتك و اهل الزلفه عندك، و حمال الغيب الي رسلك و المؤ تمنين علي وحيك. و نيز بر آن دسته از فرشتگان درود فرست كه در آن هنگام كه به جهنم مي نگرند و آن را افروخته بر اهل معصيت مي بينند، تو را تسبيح نموده و مي گويند كه ما تو را آن چنان كه سزاوار توست عبادت نكرده ايم ! پس بر جميع آنان و تمامي مجردات و روحانيون از ملائكه و اهل رحمت و پيام آوران غيب كه بر پيامبران نازل مي شوند و امين وحي تو مي باشند، همواره رحمت و درود خود را نازل فرما!
شرح:
جهنم، هنگام ديدن گنهكاران شعله مي كشد و اينان صداي بسيار مهيب و ترس آوري را از جهنم مي شنوند، و آيه كريمه اذا راتهم من مكان بعيد سمعوا لها تغيظا و زفيرا، يعني آتش جهنم چون تبهكاران را از دور مي بيند؛ آن تبهكاران صداي وحشتناك و خشم آلود جهنم را مي شنوند، تصريح بر همين معنا دارد ملائكه نيز چون صداي جهنم را مي شنوند به عبادت هاي خود توجه كرده و آن ها را كوچك دانسته و عرض مي كنند: سبحانك ! ما عبدناك حق عبادتك، زيرا عبادت خود را لايق و شايسته شان مقدس حضرت حق نمي بينند و خود و عبادت خود را حقير مي يابند.
در اين فراز، حضرت سجاد عليه السلام بر اين دسته از فرشتگان درود مي فرستد، زيرا آنان از مقام بلندي برخوردار بوده و به سبحات جلال و جمال الهي واقفند. دسته ديگري از ملائكه الله عبارتند از اهل قرب ؛ و اينان مقدم بر ديگر فرشتگان مي باشند زيرا واسطه بين عالم غيب و انبيا و انسان هاي كامل بوده يا حاملان وحي اند كه از باطن عالم، حقايق غيبي را به پيامبران و زبدگان از عبادالله مي رسانند و خبرها را به طور دقيق (بدون هيچ گونه خستگي و يا اشتباه ) به پيامبر زمان اعلان مي كنند.
براي انبيا نيز، تنها راه دريافت حقايق و معارف همان وحي است. پيامبر هر زماني وحي را به طور صد در صد كامل و صحيح دريافت نموده و با اطمينان تمام آن را نقل مي كند. اين وحي فقط اختصاص به انبيا دارد و ساير مردم از آن محرومند، لذا آنان بايد به دنبال مكتب ايشان رفته و هر چه را پيامبران دستور مي دهند بدون هيچ گونه دغدغه اي بپذيرند. نكته قابل توجه در اين جا اين است كه انبيا هرگز از ديگران تعليم نديده اند؛ زيرا اگر كساني باشند كه بتوانند به انبيا تعليم دهند، خود حتما بايد نبي و رسول باشند. خداي متعال نيز با برقراري اين رابطه خاص با انبيا عليهم السلام در مردم ايجاد اطمينان مي نمايد تا دساسان و مكاران، اعتقادات محكم مردم را خدشه دار نكنند و آنان از بندگي خدا به بردگي خود نخوانند؛ زيرا اين دسته همواره مي خواهند كه مردم در همان خط حركت كنند كه خواسته و پرداخته آنان است. از اين رو، ابوجهل به زمان پيامبر اختصاص ندارد و در هر زماني ابوجهل ها پيدا مي توان كرد كه صراط مستقيم را بد جلوه مي دهند و راه هاي شيطاني را به مردم پيشنهاد مي كنند؛ چنان كه امروز هم مي بينيم عده اي افراد كج انديش، به نام آزادي مطلق مردم را به بيراهه دعوت مي كنند و قصد دارند تا مردم را از خدا دور و به شيطان نزديك سازند. البته قطعا خود آنان مي دانند كه در فساد و بدي هيچ گونه موفقيتي نيست، ولي اغراض شوم آنان در رها بودن مردم و قابل استعمار بودنشان محقق مي گردد.
از اين رو، خداي متعال معارف و تعاليم خود را از سرچشمه زلال وحي و به وسيله انبيا به مردم تعليم داده تا پيوسته قداست آن حقايق محفوظ بماند و كس ديگري با القا و ايجاد شك و دودلي، مردم را به بيراهه دعوت ننمايد.
امام سجاد عليه السلام نيز، به جهت يادآوري عظمت كار اين فرشتگان، بر آنان سلام مي كند تا مردم با تمام اطمينان به اطاعت خدا روي آورند.
فراز ششم
و قبائل الملائكه الذين اختصصتهم لنفسك و اغنيتهم عن الطعام و الشراب بتقديسك، و اسكنتهم بطون اطباق سماواتك، و الذين علي ارجائها اذا نزل الامر بتمام وعدك و خزان المطر و زواجر السحاب. و نيز بر آن دسته از ملائكه كه فقط در محضر خاص تو هستند و آنان را به سبب تقديس خود، از شراب و طعام بي نياز كردي و آن ها را در باطن آسمان ها جا دادي درود فرست ! و نيز بر آن دسته از فرشتگان كه در اطراف آسمان گسترده هستند و منتظر امر و وعده تو مي باشند درود نثار فرما كه آنان خزانه داران باران و محرك ابرها براي بارندگي هستند!
شرح:
در اين فراز، امام سجاد عليه السلام به گروه ديگري از فرشتگان درود مي فرستد كه در كار سازماندهي عالم هستند.[1] . احزاب، 62 - فتح، 23. 291- فرقان، 12.
@#@ حضرت از آن ها ياد كرده و چند خصيصه از ويژگي هاي آنان را ذكر مي كند:
آنان اختصاص به ذات حضرت حق دارند و مقربان درگاه الهي و نزديك ترين ملائكه به حضرت ربوبي مي باشند و تمام همت آنان صرف اطاعت و بندگي اوست و به جز اطاعت فرمان، به هيچ چيز ديگري راضي نمي شوند. آنان از همه ماسوي الله بي نياز بوده و به جز اطاعت از فرمان دوست به چيز ديگري مشغول نيستند.
آنان به غذا و آشاميدني احتياج ندارند؛ يعني موجوداتي طبيعي همانند ما نيستند؛ زيرا آن ها اساسا مربوط به عالم ماده نبوده و از فرآورده هاي مادي بهره نمي برند. (مانند خوردن و خوابيدن و آشاميدن).
هر گروه از آنان، در طبقه اي از طبقات عالم علوي - يعني عالم فوق ماده - قرار دارند و به طور طبقه بندي شده و متناسب با ميزان رتبه وجودي شان، در مراتب عظيم هستي راه يافته اند.
دسته اي ديگر از فرشتگان در اطراف عالم قرار دارند و جوانب نظام هستي را مي پايند و در انتظار رسيدن امر و تكاليف الهي به سر مي برند؛ اينان خزانه داران نظام عالم بوده و ابر و باران، با هدايت آن ها به اطراف و اكناف عالم سوق داده مي شود؛ و لذا فرمود: و خزان المطر و زواجر السحاب، يعني اينان هستند كه در ساخت و ساز و ريزش باران دخيل اند و با حركتي حساب شده و بسيار دقيق، ابرها را به اطراف عالم هدايت مي كنند. از اين رو، به هر مقدار كه باران در جايي لازم باشد، همين خزانه داران عرضه مي كنند، و سپس به نقطه ديگري رهسپار مي گردند.
فراز هفتم
و الذي بصوت زجره يسمع زجل[1] الرعود،[2] و اذا سبحت به حفيفه السحاب التمعت صواعق البروق، و مشيعي الثلج و البرد، و الهابطين مع قطر المطر اذا نزل، و القوام علي خزائن الرياح، و الموكلين بالجبال فلا نزول. و درود فرست بر آن دسته از فرشتگان كه با صداي فراخواني ابرها، صداي مهيب ابرها را به شنوندگان مي رسانند؛ آن گاه كه ابرها در فضا شناگر بوده شعله هاي برق مي درخشد! و نيز بر آن دسته از فرشتگاني كه همراه برف، تگرگ و قطرات باران نازل مي شوند، و همين طور بر متوليان خزائن بادها و ماموران نگهداري كوه ها رحمت و درود نازل بفرما!
شرح:
مكانيسم حركت ابرها و برق هاي درخشنده آنان و غرش بي پروايشان اگر چه معلول يك سلسله علل خاص است كه در نظام طبيعت مورد شناسايي قرار گرفته، ولي بايد دانست كه آنچه توسط ما شناخته شده است تمام عليت و تمام سبب مساله نيست ؛ گذشته از آن كه ما به تمامي اسرار پي نبرده ايم و آنچه را هم كه از واقعيت مي شناسيم، تمام حقايق مؤ ثر در عالم نيست، بلكه به قول قرآن كريم: و ما اوتيتم من العلم الا قليلا:[3] و از علم، به شما داده نشد مگر اندكي.
و لذا ديده ايم كه جهل دانشمندان قرن گذشته در قرن بعد روشن مي شود، كه اين خود دليل بر محدوديت علمي انسان است. گذشته از اين ها، علل غير مادي عالم - كه خداي متعال از آن ها به فرشتگان تعبير فرموده - قابل رؤ يت يا آزمايش توسط ما نيستند، به همين دليل، انكار آنچه نمي بينيم از نهايت بي خبري ما حكايت مي كند.
فراز هشتم
و الذين عرفتهم مثاقيل المياه، وكيل ما تحويه لواعج الامطار و عوالجها و رسلك من الملائكه الي اهل الارض بمكروه ما ينزل من البلا و محبوب الرخا. خدايا، بر آن دسته از ملائكه كه به آنان وزن آب ها و مقداري كه موجب بلا و گرفتاري مي شود و تعداد و قطرات درشت و متراكم باران ها را ياد دادي درود فرست ! و نيز به آن گروه از فرشتگان كه به طرف زمين به جهت نزول بلا يا اهدا آرامش و رحمت فرستاده مي شوند!
شرح:
در آيه كريمه و كل شي عنده بمقدار: و هر چيز در نزد او به اندازه است، نظام نظم و حساب را بر تمامي عالم خلق و امر حاكم دانسته است. در آيه 86 نسا فرمود: ان الله كان علي كل شي حسيبا: خداوند بر هر چيز حسابگر است. و نيز در سوره الرحمن آيه 5: الشمس و القمر بحسبان و در سوره انبيا آيه 47: و ان كان مثقال حبه من خردل اتينا بها و كفي بنا حاسبين، و قرآن كريم خداي متعال را حسيب و سريع الحساب و اسرع الحاسبين ناميده است و آيات بسياري هم روز قيامت را يوم الحساب نام داده اند. در آيه 96 انعام نيز مي خوانيم: و جعل الليل سكنا و الشمس و القمر حسبانا ؛ يعني شب و روز و خورشيد و ماه را براي نظام دقيق حسابگري ايام و ماه و سال قرار داديم. بر اين اساس، هر چه در جهان اتفاق مي افتد، داراي حساب دقيقي بوده و هيچ چيز از آن قانون عام و سنت غير قابل تغيير الهي استثنا نمي پذيرد.
بر همين ميزان، اگر طوفان عالمگيري نيز اتفاق افتد، عدد قطرات باران و مقدار امواج خروشان سيل و مقدار كل آن آب ها به طور دقيق در سيطره محاسبه حضرت خداوندي خواهد بود و هيچ چيز از احاطه علمي او بيرون نيست. لذا قرآن كريم سقوط يك برگ از درخت را نيز تحت مراقبت علمي حضرت حق مي داند: و ما تسقط من ورقه الا يعلمها.[4] پس عجيب نيست كه ماموران حسابرس، تيز بين و ريز بين خداي متعال وزن آب ها، مقدار قطرات، تراكم سيل خروشان و … را مي دانند.
بلاهايي كه دامن گير مردم دنيا مي شود نيز در اثر اعمال ناپاك و رفتارهاي نارواي مردم روي مي دهد. اين بلاها به وسيله همين ماموران الهي نازل شده و يك باره نسلي را به انقراض مي كشاند و لذا قرآن كريم (سوره هود آيه 69 و 70) مي فرمايد: و لقد جائت رسلنا ابراهيم بالبشري … … لا تخف انا ارسلنا الي قوم لوط. در آيه 82 و 81 همان سوره نيز مي فرمايد: ان موعدهم الصبح اليس الصبح بقريبَ فلما جا امرنا جعلنا عاليها سافلها و امطرنا عليهم حجاره من سجيل منضود، يعني موعد گرفتاري آنان صبح است و چه زود مي رسد و آن گاه كه امر و عذاب ما نازل شد، تمام آباداني ها آن ها را زير و رو كرده و ريگ هاي بسيار بر آنان باريديم.
همين ملائكه، براي حضرت ابراهيم حامل بشارت بودند و براي قوم لوط عامل بلا و نابودي. همين ماموران الهي هستند كه مديريت نظام افعالي صحيفه وجود را بر عهده دارند و جهان را با نهايت دقت نگهداشته اند. لذا بايد اين مساله مهم را باور داشت كه آنچه در ظاهر خاكي اين عالم مي نمايد، جملگي در باطن هستي به دست همين ماموران الهي انجام مي گيرد.
فراز نهم
و السفره الكرام البرره، و الحفظه الكرام الكاتبين، و ملك الموت و اعوانه، و منكر و نكير و رومان فتان القبور، و الطائفين بالبيت المعمور، و مالك و الخزنه و رضوان و سدنه الجنان. خدايا، بر آن دسته از فرستادگان از ملائكه كه داراي كرامت و نيكويي بوده و نيز نويسندگان كرام كه هرگز اشتباه نمي كنند، و ملك الموت و دستياران او، و دو فرشته سؤ ال كننده در قبر، و فرشته اي به نام رومان كه قبور را مي شكافد، و آنان كه در بيت المعمور طواف مي كنند و آنان كه مالك دوزخ و خازن هاي جهنم و رضوان و خدمتگزاران در بهشت هستند درود فرست !
شرح:
دسته ديگر ملائكه، واسطه هايي هستند كه نازل مي گردند و به همراه خود چيزهايي دارند كه جملگي به صلاح و مصلحت مردم است. اينان در ماموريت هاي خود حامل هدايا، نعمت ها و بركات بسيارند و هر رفت و آمد آنان، پيامدهاي نيك، سلامتي و عافيت را به دنبال دارد.
از آن جا كه اين دسته از فرشتگان، معصوم و بدون خطا و مطيع محض حضرت خداوندي هستند، صفت برره بر آن ها اطلاق گرديده ؛ يعني اينان از كرامت و فضيلت و نيكي بسياري برخوردارند؛ چنان كه در قرآن كريم نسبت به آنان صفت كرام برره نيز آمده است ؛ سوره عبس، آيات 16 - 13: في صحف مكرمهَ مرفوعه مطهرهَ بايدي سفرهَ كرام برره.
دسته ديگري از اين فرشتگان، كاتبان اعمال آدميان مي باشند كه تمامي افعال و رفتارهاي آنان را محفوظ مي دارند. آنان در قيامت، متني را به دست افراد مي دهند تا قرائت كنند؛ متني كه آن چنان با دقت نگاشته شده كه خود انسان تعجب مي كند و مي گويد: يا ويلتنا مال هذا الكتاب لا يغادر صغيره و لا كبيره الا احصاها و وجدوا ما عملوا حاضرا.[5]
در آيه كريمه ديگري مي خوانيم: و ان عليكم لحافظينَ كراما كاتبين،[6] و در سوره ق آيه 18 فرموده: اذ يتلقي المتلقيان عن اليمين و عن الشمال فعيد ؛ يعني دو مامور دقيق در طرف راست و طرف چپ او به مراتب نشته اند. و در روايت از امام صادق عليه السلام نقل شده كه فرمود: استعبد هم الله بذلك و جعلهم مشهودا علي خلقه ليكون العباد لملازمتهم اياهم اشد علي طاعه الله مواظبه و عن معصيته اشد انقباضا:[7] خداوند ايشان را بنده خود گرفت و ايشان را در خور ذكر براي خلق خودش قرار داد، تا آن كه بندگان به واسطه ي همراهي ايشان بر اطاعت خداوند محكم تر باشند و بر معصيت و نافرماني خداوند، بيشتر خود را بگيرند.
اما نكير و منكر دو ملك اند كه از منكرات - يعني شناخته نشده ها - سؤ ال مي كنند. اما براي مؤ منين بشير و مبشر مامور مي شوند. در دعاي رجبيه آمده كه ارعيني مبشرا و بشيرا و اعوذ بك من منكر و نكير:[8] و به چشمان من مبشر و بشير را نشان بده ! و پناه مي برم به تو از نكير و منكر!
و اما رومان كه از روم مشتق شده و به معني قصد و طلب است ؛ او ميت را دنبال مي كند و فتان القبور به معني فتان اصحاب القبور است ؛ يعني نه اين كه او زمين را نبش كند، بلكه خود ميت را طلب مي كند.
و نيز حضرت ملائكه خاصي را طواف كننده بيت المعمور گفته.[1] . زجل: صداي بلند.
[2] . رعود: جمع رعد.
[3] . اسراء، 85.
[4] . انعام، 59.
[5] . كهف، 49.
[6] . انفطار،9 و 10.
[7] . نور الثقلين، ج 5، ص 522، ح 14.
[8] . دعاهاي هر روز ماه رجب، مفاتيح الجنان، ج 183 و 184.
@#@ هم چنين مامور دوزخ را مالك ناميده و رضوان را دربان بهشت معرفي فرموده و در نهايت به جملگي آنان درود و سلام نثار فرموده است. در انتها بايد بگوييم كه نام گذاري هر يك از اين ملائكه به اسما خاص، نكته اي دارد كه مجالي بيش از اين را مي طلبد.
فراز دهم
و الذين لا يعصون الله ما امرهم و يفعلون ما يؤ مرون و الذين يقولون سلام عليكم بما صبرتم فنعم عقبي الدار و الزبانيه الذين اذا قيل لهم خذوه فغلوه ثم الجحيم صلوه ابتدروه سراعا و لم ينظروه. و نيز درود فرست بر آن دسته از فرشتگان كه هرگز فرمان تو را معصيت نكرده و آنچه را فرمان دهي به جاي آورند! و آن ملائكه اي كه بر واردين به بهشت سلام و تهنيت گويند كه اين خانه اي جالب و دلنشين است و بر آن ملائكه جهنم كه هرگاه به آن ها گفته شد تبهكاران را اخذ كن و آنان را به زنجير بكش و بطرف جهنم جذب كن به سرعت عمل مي نمايند و آنان را مهلت نمي دهند.
شرح:
فرشتگان - چنان كه مكررا گفته شد - موجوداتي هستند كه قابليت تكليف پذيري ندارند، زيرا وجود آنان ثابت است. آنان نوراني محض بوده و نسبت به تكليف غير قابل تخلف مي باشند و آن چنان كه خلق شده اند و در همان خط ويژه اي كه به دستور خالق در آن گمارده شده اند ثابت مي مانند؛ لذا امير مؤ منان عليه السلام در نهج البلاغه فرمود: بعضي از آنان ساجد هستند و ركوع ندارند، و بعضي در ركوع هستند و سجده نمي كنند.
آن موجودات نوراني، اگر چه در ذات خود محض كمال و معرفت هستند، ولي هيچ گونه رنجي در تحصيل در پيدايش آن كمال نداشته اند، بلكه خداي متعال آنان را بدان گونه كه هستند آفريده، لذا هيچ گونه همانند انساني كه مقامات خود را در اثر رنج و زحمت و رياضت و عبادت به دست آورده است نخواهند بود. از اين رو، يك انسان صالح كامل، مقامش از اين فرشتگان عالي تر است.
اين فرشتگان، به انسان هايي كه از خود رسته، وارد عالم مثال شده و در قيامت پس از طي مراحل حساب وارد بهشت شده اند تهنيت مي گويند، به استقبال آن ها رفته و عرض مي كنند: سلامت ابدي بر شما و از آن شماست، زيرا در دنيا صبر كرديد و در اطاعت و دوري از معصيت از خود شكيبايي نشان داديد! پس خانه اي كه براي خود و عاقبت كار آماده كرده ايد بسيار پاك و پاكيزه است ! در قرآن كريم (سوره رعد آيه 24): و الملائكه يدخلون عليهم من كل باب سلام عليكم بما صبرتم فنعم عقبي الدار: و ملائكه از هر دري برايشان وارد مي شوند و مي گويند، درود بر شما به واسطه صبري (كه در دنيا) ورزيديد! پس چه خوب عاقبتي است (بهشت ) براي اين خانه (خانه زيبا)!
آري:
اي خوش آن روز كز اين منزل ويران بروم
راحت جان طلبم صحبت جانان طلبم
و مولوي مي گويد:
آزمودم از هزاران بار پيش
بي تو من شيرين نبينم عيش خويش
بر اميد وصل تو مردن خوش است
تلخي هجر تو فوق آتش است
بر عكس، عده ديگري در قيامت شعله هاي جهنم را استقبال مي كنند و به صورت دست و پا بسته در كام آن فرو مي روند و كمترين مهلتي به آنان داده نخواهد شد. در قرآن كريم آمده است: خذوه فغلوه ثم الجحيم صلوه: بگيريد و زنجيرش كنيد و در كام جهنمش در اندازيد!.
و به راستي، اين دو گونه عاقبت را بايد به خوبي ديد و در مورد آن فكر كرد و زندگي را به سادگي و بي گناه گذارند و نسبت به اين آينده بسيار خطرناك بي تفاوت نبود؛ آينده اي كه هرگز امكان فرار از آن براي احدي از بشريت ميسر نخواهد بود.
فراز يازدهم
و من اوهمنا ذكره، و لم نعلم مكانه منك، و باي امر و كلته، و سكان الهوا و الارض و الما، و من منهم علي الخلق فصل عليهم يوم ياتي كل نفس معها سائق و شهيد. و درود بر آن دسته از فرشتگان كه نام آنان را نياورده و موقعيت آنان را نمي شناسيم كه به چه چيز مامور هستند! و سلام بر ساكنان فضا و زمين و آب ها و آنان كه بر خلايق مسلط هستند! پس درود فرست بر آنان، در آن دم كه هر كسي را به طرف قيامت مي كشانند با او مامور ناظري از پس و پيش خواهد بود.
شرح:
از آن جا كه مي دانيم خلايق عالم غير متناهي و غير قابل احصا مي باشند، قطعا آنچه را كه امام عليه السلام از انواع فرشتگان در اين دعا نام برده، عبارت از يك دسته معدود از ملائكه اند كه داراي شمارش مي باشند، ولي مسلما آنچه نام برده نشده قابل مقايسه با آنچه نام برده اند نمي باشد. و لذا فرمود: بر فرشتگاني كه نام و نشاني از آنان نيست و در امور خاص خودشان به انجام وظيفه اشتغال دارند درود فرست ! لذا در سوره مجادله آيه 17 آمده است: و ما يعلم جنود ربك الاهو: و هيچ كس لشكريان خداوند را نمي داند مگر خودش.
در روايت حماد بن عيسي از امام صادق عليه السلام روايت شده: سال رجل ابا عبدالله فقال الملائكه اكثرام بنو آدم فقال و الذي نفسي بيده ملائكه الله في السموات اكثر من عدد التراب في الارض:[1] شخصي از امام عليه السلام سؤ ال كرد: ملك بيشتر است يا انسان ها؟ حضرت فرمود: به خدا قسم آنان از ذرات خاك بر روي زمين بيشتر هستند!؛ زيرا هيچ موجودي در نظام عالي و داني عالم نيست، مگر آن كه ميزان دقيق نظم و منطق حساب و كتاب بر تمام حقيقت او جاري است، و اين خود ميسور نيست، جز با حاكميت نظام علمي و تدبيري حضرت حق متعال كه به وسيله فرشتگان در تحت محاسبه و تدبير است.
حضرت در ادامه فرموده اند:
بعض فرشتگان در فضا و گروهي در آب و گروهي در زمين هستند. مثلا در زمين، قوه ناميه كه گياه را مي روياند نه قابل ديدن است و نه در هيچ آزمايشگاهي مورد نجزيه و تحليل قرار مي گيرد. دانه نباتي در هيچ شرايطي جز در خاك يا آنچه مواد خاص خاكي را واجد است نمي رويد و اين قدرت رويش، جز به نيرويي ماورا عالم عناصر ميسور نيست ؛ زيرا نمو گياه با ضميمه شدن و يا مونتاژ اجزا به يكديگر نمي باشد. چون اگر در آزمايشگاه سلول هاي حياتي گياهان را دقت كنند، به خوبي درمي يابند كه به غير از ماده در تركيبات موجودات، چيز ديگري به نام حيات در كار است كه از سنخ و سبك عناصر نيست و امكان رشد و تكامل فقط در همان تعبيه شده است كه اگر از دست رفت ديگر نمي رويد و اين عامل خاص را دانه نباتي از درون خاك جسته و پيدا كرده است.
و گروه ديگري از ملائكه هم هنگام ورود انسان به محشر همراه او هستند: يكي او را به محشر برده و ديگري گواه بر كردارها و رفتارهاي اوست !
فراز دوازدهم (آخرين فراز)
و صل عليهم صلاه تزيدهم كرامه علي كرامتهم، و طهاره علي طهارتهم اللهم و اذا صليت علي ملائكتك و رسلك، و بلغتهم صلاتنا عليهم فصل علينا بما فتحت لنا من حسن القول فيهم، انك جواد كريم. و درود فرست بر تمامي فرشتگان، آن چنان درودي كه بر كرامت و طهارت آنان بيفزايد و همان دم كه صلوات خود را بر رسل و فرشتگانت نثار فرمودي و درودها را بر آنان ابلاغ نمودي، بر ما نيز تحيت و تهنيت خود را روا دار، به سبب گشايش زبان ما به ذكر ايشان، كه تو جواد و كريم هستي.
شرح:
در دعاي سوم، امام سجاد عليه السلام به بيش از 30 گروه از ملائكه اشاره كرده اند كه هر يك به كاري مامورند. امام عليه السلام حتي به نوع كار بعضي از آنان هم اشارتي فرموده اند.
امام در اين فراز آخر نيز، بر همه آنان دعا و درود و صلوات مي فرستد و از خداي متعال درخواست كرامت و ازدياد طهارت را براي ايشان مي فرمايد.
امام در مجموعه اين دعا، اين تصوير خام را كه نهاد عالم ماده بريده از نظام ملكوتي و الهي است مردود دانسته و اثبات فرموده اند كه تمام حركات و سكنات ذرات عالم با حساب و كتاب دقيق و تحت نظارت ماموران خاص الهي صورت مي گيرد؛ به طوري كه پيشتر از وجود آنان، تدبير جملگي ايشان در افق وجودي دسته اي خاص از فرشتگان تدوين و ترتيب يافته و بر حسب زمان تدبير، در خارج فرم ويژه خود را مي يابند.
پس اين نكته كه سر ارسال جميع انببا و نزول تمام كتب آسماني بر آن پي ريزي شده، بايد در خاطره ما باشد كه عالم ملك به وسيله عالم ملكوت اداره مي شود و چنين نيست كه يك سلسله قواعد و ضوابط خاص، بريده از الهيت و خالقيت و به طور خود به خود عمل كند و مستقلا به كنش ها و واكنش ها و تاثيرها و تاثرها درگير باشد.
و چنان كه گفتيم همه انبيا و مرسلين برآنند كه به انساني كه زود اسير محسوسات و مبصرات و مسموعات خود گشته و خيال مي كند آنچه ديده، لمس كرده و يا شنيده، تمام حقيقت وجود و هستي است، هشدار دهند و بگويند كه پنبه غفلت را از گوش خود به در آور و بدان كه نهاد هستي تحت حكومت ملكوت هستي است ؛ چنان كه شبستري در اين زمينه مي گويد:
تو از عالم همين لفظي شنيدي
بيا برگو كه از عالم چه ديدي ؟
چه دانستي ز صورت يا ز معني ؟
چه باشد آخرت ؟ چون است دنيا؟
به زير پرده هر ذره پنهان
جمال جانفزاي روي جانان
سپس امام عليه السلام اين ارتباط عالم با ملكوتيان را از بزرگ ترين نعمت ها دانسته و در آخر فرموده فصل علينا …؛ خداوندا، چون ما ذكر خير فرشتگان گفتيم و اين ارتباط را دانستيم پس درود را بر ما نازل بفرما
………………………………………..
[1] . بحار الانوار، ج 59، ص 176.